Tag: دگران بود*

درد دگران داشت و مردِ دگري بود*

درد دگران داشت و مردِ دگري بود*


[ سید ابوالحسن مختاباد – روزنامه‌نگار و پژوهشگر تاریخ موسیقی معاصر ]

ابتدا: از مرگ استاد محمدرضا لطفی دو سالی می‌گذرد. نگارنده این بختیاری را داشت که در دوره ده ساله حضورشان در ایران به تفاریق، به دیدارشان می‌رفتم و هر از گاه تا دو سه ساعتی از خاطرات و نکته‌‌های باریک ایشان می‌شنیدم.
 
چندین گفت وگوی بلند نیز با ایشان انجام داده‌ام که برخی از آنها به صورت کامل و برخی به صورت خلاصه منتشر شده و برخی نیز اصلاً منتشر نشده‌اند. طرح گفت‌وگوی بلندی را با ایشان در میان گذاشته بودم که گفتند: «من مدتی است که به اتفاق همسرم خاطرات خودم را ضبط می‌کنم و پیاده. قصد دارم از همان روزی که مرحوم خالقی کتاب‌شان را تمام کردند، (سال‌های آغازین دهه ۴۰) خاطرات خودم را شروع و درباره جریان‌های مختلف موسیقی و شخصیت‌ها و افراد و اساتید بنویسم و‌ آن را در قالب ادامه سرگذشت موسیقی ایران منتشر کنم.
 
به گمانم در میان اهالی موسیقی، استاد لطفی حافظه‌ای شگفت داشتند و اگرچه شاید برخی از خاطرات و گفته‌هایشان با وقایع تاریخی هم‌خوانی تام و تمام نداشته باشد -که طبیعت این‌گونه نوشته‌ها است که نوعی تاریخ شفاهی به حساب می‌آیند- اما اگر این گفت‌وگو انجام شده باشد و البته پیاده و منتشر شود، ‌سندی مهم از رخدادهای تاریخ موسیقی معاصر به دست می‌دهد. استاد لطفی بخش‌هایی از این وقایع را در نشریه داخلی «آوای شیدا»، ‌بخش‌هایی را در برنامه رادیویی رادیو فرهنگ -که صبح‌های پنج‌شنبه پخش می‌شد- و بخش‌هایی را هم در اینجا و آنجا به صورت گفت‌وگو منتشر کرده‌ند. اما اینها یکپارچه نیستند و امید که آنچه از ایشان در آن دیدار روزهای پایانی پاییز ۱۳۹۱ در دفترشان شنیدم، حداقل ضبط و پیاده شده باشد.
 
استاد لطفی در آن گفت‌وگو بر دو یادگاری دیگر نیز انگشت تأکید نهاده بودند. نخست انتشار ردیفی با ساز خودشان و نُت‌نویسی و توضیحات آن و دیگری پایان درس ردیف به شاگردان‌شان. پروژه دوم به گمانم به پایان رسید. یعنی کاری که شروع کرده بودند، در سال ۱۳۸۵ با درس‌هایی که به شاگردان از اقصی نقاط دادند، به انجامی رسید و به گمانم بذر آموزش ردیف استاد لطفی به خوبی در اقصی‌نقاط ایران پراکنده شده، با نزدیک به ۴۰۰ شاگردی که به تناوب در این سال‌ها از محضرش کسب فیض می‌کردند و طبیعی است که این بذر -که اکنون خود درختی بارآور در سراسر ایران شده- برخی حاسدان را خوش نیاید. همانانی که خفاش‌وار در کنام‌هایشان جا خوش کرده بودند و می‌خواستند آفتاب معارف لطفی را با شمع‌هایی نیم‌مُرده کم‌سو کنند و بعد از فوت آن زنده‌یاد، شدند نوحه‌گران حرفه‌ای او.
 
گر بود در مجلسی صد نوحه‌گر
آه صاحب درد را باشد اثر
 

***

 
میانه: برابر صحبت‌هایی که خانم «ربکا جلیلی» (همسر مرحوم لطفی) انجام دادند و در پائیز سال گذشته در خبرگزاری‌ها انعکاس یافت، ایشان و دو فرزند استاد لطفی (امید و سرود) وارثان آثارشان هستند. طبیعی است که بخشی از این تعلل‌ در تعیین تکلیف آثار به جا مانده از آن زنده‌یاد، بازگردد به روال‌های اداری انحصار وراثت که تا قبل از پایان آن بسیاری از امور عملاً در حالت انجماد و بی‌تحرکی باقی می‌ماند. اما به نظر می‌رسد با توجه به اینکه در سال گذشته خانم جلیلی گفته بودند که انحصار وراثت عملاً به پایان رسیده و گواهی آن هم صادر شده است، باید اخبار بهتری از وضعیت آثار استاد می‌شنیدیم. اما به جز یک گفت‌وگو از خانم جلیلی که اطلاعات خوبی درباره کارهای قول داده و انجام نشده دادند و البته نشان هم می‌دهد که دغدغه زنده نگه داشتن نام همسرشان را دارند، دو فرزند استاد لطفی تقریباً غایبان ماجرا هستند. نگارنده جست‌وجویی در اینترنت انجام داد و تقریباً هیچ خبری و نام و نشانی از دو فرزند استاد ندیده است. تنها یک نقل قول از «سرود لطفی» بر جای مانده که دو سال قبل گفتند به زودی برخی از آثار استاد منتشر می‌شوند که مشخص نیست این به زودی را چگونه تفسیر کرده‌اند؟ شش‌ماه، یک سال، دو سال، یا ده سال یا تا روز حشر!
 
اما اکنون تا آن‌جا که نگارنده در جریان است، موارد زیر اتفاق نیفاده که بر علاقه‌مندان به تاریخ و فرهنگ موسیقایی این مرز و بوم و بزرگان این هنر فرض واجب است که پی‌گیر این مسائل باشند؛ چرا که مردی مثل لطفی در شاخه‌ای چون موسیقی شاید هر نیم‌قرن متولد شود که از چنین ظرفیت‌های خیره‌کننده‌ای برخوردار باشد که به اندازه چند برابر عمرش کار مفید و مؤثر در موسیقی انجام داد:
 
– بر سر مزار استاد لطفی که قرار بود فرهنگسرایی ایجاد شود، نه‌تنها اتفاقی نیفتاده که در کنار آن اداره اوقاف دست به کار ساخت‌وساز زده است. هرچند مزاری حداقلی ساخته شده که احتمالاً این روزها محل تردد بسیاری از دوستداران استاد است.
 
– آخرین سالنامه شیدا که قرار بود منتشر شود و مطالب آن هم به گفته همسر استاد لطفی آماده بود، بعد از دو سال از درگذشت ایشان هنوز منتشر نشده است. از قرار، مقاله مهمى نیز از استاد لطفى در مجموعه‌ى مقالات آن بود و استاد تأکید بسیار زیاد بر چاپ آن در اسرع وقت داشتند که متأسفانه بعد از دو سال هنوز در برزخ مانده‌ است.
 
– سایت آوای شیدا عملاً حتی روی اینترنت هم نیست تا چه رسد که آدمی بخواهد اطلاعات تازه‌ای از آن کسب کند.
 
– تا کنون شماره جدیدی از‌ بولتن داخلی «آوای شیدا» نیز منتشر نشده و چه خوب است که مؤسسه‌ى «آواى شیدا» که در حال حاضر تحت نظارت آقاى حشمت‌الله (تورج) لطفى، برادر استاد لطفى و آقاى سرود لطفى فرزند استاد اداره مى‌شود، گزارشی به افکار عمومی بدهند که کارها در چه مرحله‌‌ای است؟
 
– برخی از آثار مؤسسه «آوای شیدا» همانند ردیف کمانچه استاد حسین یاحقی که استاد لطفی گفته بودند به زودی منتشر می‌شود، همچنان در برزخ و بلاتکلیفی است.
 
– آثاری که از گذشته منتشر شده‌اند هم مشخص نیست که به خوبی گذشته تجدید چاپ می‌شوند یا نه.
 

***

 
انجام: نگارنده چون خاطره خوشی از انتشار آثار بزرگانی چون مشکاتیان، پایور و… پس از فوت‌شان در ذهن ندارد –به‌خصوص استاد مشکاتیان که خانواده‌ای اهل هنر پشتوانه آن‌اند و بعد از پنج سال از درگذشت‌اش هیچ گزارشی به اهالی موسیقی نداده‌اند- و خبرها هم حکایت از این دارد که وارثان این بزرگان، آثار آنها را عملاً حبس کرده و منتشر نمی‌کنند، بر این باور است که امکان این که همین مصیبت بر سر آثار استاد محمدرضا لطفی هم بیاید، وجود دارد. لذا از مدت‌‌ها قبل پیشنهاد داده بودم که دولت و وزارت ارشاد قانونی را بگذرانند که آثار این بزرگان را حداقل صورت‌برداری و در جایی (مثل کتابخانه ملی) نگه‌داری کنند. ضمن آنکه برای این‌گونه هنرمندان بزرگ قانونی را بگذرانند که میراث‌های معنوی‌آنها را از میراث‌های مادی جدا کنند و یا حداقل تیمی را مأمور بررسی کنند و مهلتی معین به آنها بدهند که در صورت عدم انجام امور، کارها را تیمی مجزا به عهده بگیرند و انجام دهند و یا یک نسخه دیگر از همه آنها اسکن شده و در جایی نگهداری شود.
 
در حوزه‌های فکری و فرهنگی و کتابت، هستند نهادهایی که کلیه آثار بزرگان را نگه‌داری می‌کنند. مثل مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی که تا کنون بیش از ۵۰ چهره نامی عرصه فرهنگ و ادب، آثار و کتابخانه‌های شخصی خود را به آنجا اهدا کرده و این نهاد نیز به خوبی از آن مراقبت می‌کند و برخی از اطلاعات آن را هم در اختیار محققان قرار می‌دهند. اما در حوزه موسیقی چنین نهادی نیست که بتواند اعتماد خانواده‌هایی چون مرحومان «لطفی»، «مشکاتیان» و «پایور» را جلب کنند که آثارشان را به آن بسپارند. به خصوص در یک سال گذشته که تنها نهاد موجود به قدری ضعیف و غیرمثبت کار کرد که اندک اعتماد باقی‌مانده را هم ستاند و به باد داد.
 
* تیتر برگرفته از چکامه‌ای است که ادیب هنرور آقای اصغر فردی به یاد استاد لطفی سروده‌اند.

روتیتر: 
بر سر یادگارهای معنوی استاد لطفی چه آمد؟
منبع: 
اختصاصي سایت موسيقي ما

برچسب ها:

عکس خبر اول: 

نویسنده:

دسته بندی مطلب:

خلاصه مطلب: 

[ سید ابوالحسن مختاباد – روزنامه‌نگار و پژوهشگر تاریخ موسیقی معاصر ]

ابتدا: از مرگ استاد محمدرضا لطفی دو سالی می‌گذرد. نگارنده این بختیاری را داشت که در دوره ده ساله حضورشان در ایران به تفاریق، به دیدارشان می‌رفتم و هر از گاه تا دو سه ساعتی از خاطرات و نکته‌‌های باریک ایشان می‌شنیدم. چندین گفت وگوی بلند نیز با ایشان انجام داده‌ام که برخی از آنها به صورت کامل و برخی به صورت خلاصه منتشر شده و برخی نیز اصلاً منتشر نشده‌اند. طرح گفت‌وگوی بلندی را با ایشان در میان گذاشته بودم که گفتند: «من مدتی است که به اتفاق همسرم خاطرات خودم را ضبط می‌کنم و پیاده. قصد دارم از همان روزی که مرحوم خالقی کتاب‌شان را تمام کردند، …

درد دگران داشت و مردِ دگري بود*

(image)
[ سید ابوالحسن مختاباد – روزنامه‌نگار و پژوهشگر تاریخ موسیقی معاصر ]

ابتدا: از مرگ استاد محمدرضا لطفی دو سالی می‌گذرد. نگارنده این بختیاری را داشت که در دوره ده ساله حضورشان در ایران به تفاریق، به دیدارشان می‌رفتم و هر از گاه تا دو سه ساعتی از خاطرات و نکته‌‌های باریک ایشان می‌شنیدم.
 
چندین گفت وگوی بلند نیز با ایشان انجام داده‌ام که برخی از آنها به صورت کامل و برخی به صورت خلاصه منتشر شده و برخی نیز اصلاً منتشر نشده‌اند. طرح گفت‌وگوی بلندی را با ایشان در میان گذاشته بودم که گفتند: «من مدتی است که به اتفاق همسرم خاطرات خودم را ضبط می‌کنم و پیاده. قصد دارم از همان روزی که مرحوم خالقی کتاب‌شان را تمام کردند، (سال‌های آغازین دهه ۴۰) خاطرات خودم را شروع و درباره جریان‌های مختلف موسیقی و شخصیت‌ها و افراد و اساتید بنویسم و‌ آن را در قالب ادامه سرگذشت موسیقی ایران منتشر کنم.
 
به گمانم در میان اهالی موسیقی، استاد لطفی حافظه‌ای شگفت داشتند و اگرچه شاید برخی از خاطرات و گفته‌هایشان با وقایع تاریخی هم‌خوانی تام و تمام نداشته باشد -که طبیعت این‌گونه نوشته‌ها است که نوعی تاریخ شفاهی به حساب می‌آیند- اما اگر این گفت‌وگو انجام شده باشد و البته پیاده و منتشر شود، ‌سندی مهم از رخدادهای تاریخ موسیقی معاصر به دست می‌دهد. استاد لطفی بخش‌هایی از این وقایع را در نشریه داخلی «آوای شیدا»، ‌بخش‌هایی را در برنامه رادیویی رادیو فرهنگ -که صبح‌های پنج‌شنبه پخش می‌شد- و بخش‌هایی را هم در اینجا و آنجا به صورت گفت‌وگو منتشر کرده‌ند. اما اینها یکپارچه نیستند و امید که آنچه از ایشان در آن دیدار روزهای پایانی پاییز ۱۳۹۱ در دفترشان شنیدم، حداقل ضبط و پیاده شده باشد.
 
استاد لطفی در آن گفت‌وگو بر دو یادگاری دیگر نیز انگشت تأکید نهاده بودند. نخست انتشار ردیفی با ساز خودشان و نُت‌نویسی و توضیحات آن و دیگری پایان درس ردیف به شاگردان‌شان. پروژه دوم به گمانم به پایان رسید. یعنی کاری که شروع کرده بودند، در سال ۱۳۸۵ با درس‌هایی که به شاگردان از اقصی نقاط دادند، به انجامی رسید و به گمانم بذر آموزش ردیف استاد لطفی به خوبی در اقصی‌نقاط ایران پراکنده شده، با نزدیک به ۴۰۰ شاگردی که به تناوب در این سال‌ها از محضرش کسب فیض می‌کردند و طبیعی است که این بذر -که اکنون خود درختی بارآور در سراسر ایران شده- برخی حاسدان را خوش نیاید. همانانی که خفاش‌وار در کنام‌هایشان جا خوش کرده بودند و می‌خواستند آفتاب معارف لطفی را با شمع‌هایی نیم‌مُرده کم‌سو کنند و بعد از فوت آن زنده‌یاد، شدند نوحه‌گران حرفه‌ای او.
 
گر بود در مجلسی صد نوحه‌گر
آه صاحب درد را باشد اثر
 

***

 
میانه: برابر صحبت‌هایی که خانم «ربکا جلیلی» (همسر مرحوم لطفی) انجام دادند و در پائیز سال گذشته در خبرگزاری‌ها انعکاس یافت، ایشان و دو فرزند استاد لطفی (امید و سرود) وارثان آثارشان هستند. طبیعی است که بخشی از این تعلل‌ در تعیین تکلیف آثار به جا مانده از آن زنده‌یاد، بازگردد به روال‌های اداری انحصار وراثت که تا قبل از پایان آن بسیاری از امور عملاً در حالت انجماد و بی‌تحرکی باقی می‌ماند. اما به نظر می‌رسد با توجه به اینکه در سال گذشته خانم جلیلی گفته بودند که انحصار وراثت عملاً به پایان رسیده و گواهی آن هم صادر شده است، باید اخبار بهتری از وضعیت آثار استاد می‌شنیدیم. اما به جز یک گفت‌وگو از خانم جلیلی که اطلاعات خوبی درباره کارهای قول داده و انجام نشده دادند و البته نشان هم می‌دهد که دغدغه زنده نگه داشتن نام همسرشان را دارند، دو فرزند استاد لطفی تقریباً غایبان ماجرا هستند. نگارنده جست‌وجویی در اینترنت انجام داد و تقریباً هیچ خبری و نام و نشانی از دو فرزند استاد ندیده است. تنها یک نقل قول از «سرود لطفی» بر جای مانده که دو سال قبل گفتند به زودی برخی از آثار استاد منتشر می‌شوند که مشخص نیست این به زودی را چگونه تفسیر کرده‌اند؟ شش‌ماه، یک سال، دو سال، یا ده سال یا تا روز حشر!
 
اما اکنون تا آن‌جا که نگارنده در جریان است، موارد زیر اتفاق نیفاده که بر علاقه‌مندان به تاریخ و فرهنگ موسیقایی این مرز و بوم و بزرگان این هنر فرض واجب است که پی‌گیر این مسائل باشند؛ چرا که مردی مثل لطفی در شاخه‌ای چون موسیقی شاید هر نیم‌قرن متولد شود که از چنین ظرفیت‌های خیره‌کننده‌ای برخوردار باشد که به اندازه چند برابر عمرش کار مفید و مؤثر در موسیقی انجام داد:
 
– بر سر مزار استاد لطفی که قرار بود فرهنگسرایی ایجاد شود، نه‌تنها اتفاقی نیفتاده که در کنار آن اداره اوقاف دست به کار ساخت‌وساز زده است. هرچند مزاری حداقلی ساخته شده که احتمالاً این روزها محل تردد بسیاری از دوستداران استاد است.
 
– آخرین سالنامه شیدا که قرار بود منتشر شود و مطالب آن هم به گفته همسر استاد لطفی آماده بود، بعد از دو سال از درگذشت ایشان هنوز منتشر نشده است. از قرار، مقاله مهمى نیز از استاد لطفى در مجموعه‌ى مقالات آن بود و استاد تأکید بسیار زیاد بر چاپ آن در اسرع وقت داشتند که متأسفانه بعد از دو سال هنوز در برزخ مانده‌ است.
 
– سایت آوای شیدا عملاً حتی روی اینترنت هم نیست تا چه رسد که آدمی بخواهد اطلاعات تازه‌ای از آن کسب کند.
 
– تا کنون شماره جدیدی از‌ بولتن داخلی «آوای شیدا» نیز منتشر نشده و چه خوب است که مؤسسه‌ى «آواى شیدا» که در حال حاضر تحت نظارت آقاى حشمت‌الله (تورج) لطفى، برادر استاد لطفى و آقاى سرود لطفى فرزند استاد اداره مى‌شود، گزارشی به افکار عمومی بدهند که کارها در چه مرحله‌‌ای است؟
 
– برخی از آثار مؤسسه «آوای شیدا» همانند ردیف کمانچه استاد حسین یاحقی که استاد لطفی گفته بودند به زودی منتشر می‌شود، همچنان در برزخ و بلاتکلیفی است.
 
– آثاری که از گذشته منتشر شده‌اند هم مشخص نیست که به خوبی گذشته تجدید چاپ می‌شوند یا نه.
 

***

 
انجام: نگارنده چون خاطره خوشی از انتشار آثار بزرگانی چون مشکاتیان، پایور و… پس از فوت‌شان در ذهن ندارد –به‌خصوص استاد مشکاتیان که خانواده‌ای اهل هنر پشتوانه آن‌اند و بعد از پنج سال از درگذشت‌اش هیچ گزارشی به اهالی موسیقی نداده‌اند- و خبرها هم حکایت از این دارد که وارثان این بزرگان، آثار آنها را عملاً حبس کرده و منتشر نمی‌کنند، بر این باور است که امکان این که همین مصیبت بر سر آثار استاد محمدرضا لطفی هم بیاید، وجود دارد. لذا از مدت‌‌ها قبل پیشنهاد داده بودم که دولت و وزارت ارشاد قانونی را بگذرانند که آثار این بزرگان را حداقل صورت‌برداری و در جایی (مثل کتابخانه ملی) نگه‌داری کنند. ضمن آنکه برای این‌گونه هنرمندان بزرگ قانونی را بگذرانند که میراث‌های معنوی‌آنها را از میراث‌های مادی جدا کنند و یا حداقل تیمی را مأمور بررسی کنند و مهلتی معین به آنها بدهند که در صورت عدم انجام امور، کارها را تیمی مجزا به عهده بگیرند و انجام دهند و یا یک نسخه دیگر از همه آنها اسکن شده و در جایی نگهداری شود.
 
در حوزه‌های فکری و فرهنگی و کتابت، هستند نهادهایی که کلیه آثار بزرگان را نگه‌داری می‌کنند. مثل مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی که تا کنون بیش از ۵۰ چهره نامی عرصه فرهنگ و ادب، آثار و کتابخانه‌های شخصی خود را به آنجا اهدا کرده و این نهاد نیز به خوبی از آن مراقبت می‌کند و برخی از اطلاعات آن را هم در اختیار محققان قرار می‌دهند. اما در حوزه موسیقی چنین نهادی نیست که بتواند اعتماد خانواده‌هایی چون مرحومان «لطفی»، «مشکاتیان» و «پایور» را جلب کنند که آثارشان را به آن بسپارند. به خصوص در یک سال گذشته که تنها نهاد موجود به قدری ضعیف و غیرمثبت کار کرد که اندک اعتماد باقی‌مانده را هم ستاند و به باد داد.
 
* تیتر برگرفته از چکامه‌ای است که ادیب هنرور آقای اصغر فردی به یاد استاد لطفی سروده‌اند.

روتیتر: 
بر سر یادگارهای معنوی استاد لطفی چه آمد؟
منبع: 
اختصاصي سایت موسيقي ما

برچسب ها:

عکس خبر اول: 
(image)

نویسنده:

دسته بندی مطلب:

خلاصه مطلب: 

[ سید ابوالحسن مختاباد – روزنامه‌نگار و پژوهشگر تاریخ موسیقی معاصر ]

ابتدا: از مرگ استاد محمدرضا لطفی دو سالی می‌گذرد. نگارنده این بختیاری را داشت که در دوره ده ساله حضورشان در ایران به تفاریق، به دیدارشان می‌رفتم و هر از گاه تا دو سه ساعتی از خاطرات و نکته‌‌های باریک ایشان می‌شنیدم. چندین گفت وگوی بلند نیز با ایشان انجام داده‌ام که برخی از آنها به صورت کامل و برخی به صورت خلاصه منتشر شده و برخی نیز اصلاً منتشر نشده‌اند. طرح گفت‌وگوی بلندی را با ایشان در میان گذاشته بودم که گفتند: «من مدتی است که به اتفاق همسرم خاطرات خودم را ضبط می‌کنم و پیاده. قصد دارم از همان روزی که مرحوم خالقی کتاب‌شان را تمام کردند، …

درد دگران داشت و مردِ دگري بود*